سرگرمی :)

طنز بخوانیم و بخندیم (۲)

طنز بخوانیم و بخندیم (۲)

امیدواریم از خواندن این مطلب، ((طنز بخوانیم و بخندیم (۲))) لذت ببرید و برایتان مفید باشد،از همراهی شماسپاسگذاریم.

 

ابوالفضل زرویی نصرآباد

ای لبت مثل خنده ات نمکین
جان شیرین من، حسام الدین

هر مقامی فوائدی دارد
مشورت هم قواعدی دارد

خاصه چون گاه گاه و دیر به دیر
مشورت خواهد از تو شخص مدیر

یعنی آن وقتها که سفت و قشنگ
سر شخص رئیس، خورده به سنگ

در سئوالات چندمجهولی
مانده در گل، چهارچنگولی

(مشکلی گر از این قبیل نداشت
مشورت خواستن دلیل نداشت)

سرزنش کردنش کرامت نیست
وقت سرکوفت یا ملامت نیست

گر کنی در مصیبتش تشریک
می شوی بیشتر به او نزدیک

ابتدا صحبت از اداره بکن
محض یادآوری، اشاره بکن

که شما ناخدای توفانید
اوستاد مهار بحرانید

فتنه ها دیده اید از این بدتر
چه کسی از شما سرآمدتر؟

بگذارش چنین به مکر و دغل
چند تا هندوانه زیر بغل

هرچه خواهی به هم بدوز و ببر
باورش می شود، تو غصه نخور

بعد از آن هم به او بگو: «فعلاً
فرصتی مرحمت کنید که من

روی موضوع، خوب فکر کنم
آنچه دیدم صلاح، ذکر کنم»

“”””””””””””””””””””””اشعار طنز“”””””””””””””””””””””

نسیم عرب امیری

پسر عمه ام رَپِر شده است
اهل ژست و ادا و قِر شده است

 صورتش را سیاه کرده خفن

خط ریشش رسیده تا گردن

ته صدایش گرفته و خشن است
عشق تیپ و قیافه فَشِن است

نه دلش می کشد به مایه ی شور
نه سه گاه و نه دشتی و ماهور

نه دهل می شناسد و گیتار
نه کمانچه نه دایره نه سه تار

نه تب عشق و جام مِی دارد
نه هوای دِلِی دِلِی دارد

نه که فهمیده معنی رپ چیست
رپ به معنای واقعی این نیست

هیچ چیز از هنر نمی داند
کارهای سخیف می خواند:

وضع و حالش اگرچه ناجور است
شده دلخوش به این که مشهور است

شده معروف بین نسل جوان
صاحب نام و شهرت و عنوان

عشق نسرین و نرگس و رعناست
پس از او انتقاد بی معناست

گرچه از هر لحاظ تعطیل است
مایه افتخار فامیل است!

“”””””””””””””””””””””شعر طنز””””””””””””””””””””””

بیا ای مهربان تر

بیا ای ذهن تبدار چغندر !

به حال بنده بنگر

ببین دستان بی انصاف فرهنگ

چطوری بنده را اینجا تک انداخت

الاغ بد لگام بخت و اقبال

به مخلص جفتک انداخت

من اکنون شاعری آوازه خوانم

جوانم

پر است از شعر نو، احساسدانم !

“”””””””””””””””””””””شعر خنده دار””””””””””””””””””””””
طنز بخوانیم و بخندیم (2)
طنز بخوانیم و بخندیم (۲)

ناصر فیض

تمام شعرهای من قشنگ است

مضامین کلام بنده شادند

گشادند

ولی سوراخ رزق بنده تنگ است 

در این جا اندکی جای درنگ است

گل در بر و می در کف و معشوق به کام است
من مانده‌ام این‌جا که حلال است، حرام است؟
با این که به فتوای دل اشکال ندارد
گریار پسندید ترا کار تمام است
در مذهب ما باده حلال است، ولی حیف
در مذهب اسلام همین باده حرام است
شد قافیه تکرار ولی مسئله‌ی نیست
چون شاعر این بیت طرفدار نظام است
این ماه شب چاردهم در شب مهتاب
یا این که نه، همسایه ما در لب بام است.
در مجلس اگر جای خودت را نشناسی
این جا است که مفهوم قعود تو قیام است
پرسید طبیبم که پس از رفتن یارت
وضع تو اعم از بد و از خوب کدام است
از این که چه آمد به سرم هیچ نگفتم
گفتم دل من سوخت، نفهمید کجام است
“”””””””””””””””””””””شعر طنز””””””””””””””””””””””

کبوتر با کبوتر چیپس با ماست
دروغ میگه طرف خوشکل تر از راست

تو این دنیای مرموز مجازی
که نه پیداست کی دزده کی قاضی

که اقدس توش شده ریتا و مهسا
بطول خانم شده مهناز و طناز

کامنت و لایک و پست و چسب بینی
تو هر برنامه مجبوری ببینی

طرف داره نخ قالی میریسه
کامنت داده ی هفته س انگلیسه

طرف بیش از یه سال یار با ماست
میگفت سولماز اسمش شکل پریاست

پریشب تازه فهمیدیم عاقاست
کبوتر با کبوتر چیپس با ماست

“”””””””””””””””””””””اشعار طنز””””””””””””””””””””””

 حسین گلچین

حافظا! در قرن هشتم مرغ کیلو چند بود؟
تخم مرغ و روغن و سوسیس و کاهو چند بود؟

دولت شاهِ شجاع آیا به تو یارانه داد؟
پرتقال، انگور، گیلاس، آلبالو چند بود؟

ما که کرک و پشممان از نرخ مایحتاج ریخت
توی دوران شما بالفرض لیمو چند بود؟

لاستیک امروزه خیلی رفته بالا، قرن هشت
چار نعل اصل آلمانیّ یابو چند بود؟

توی عصر ما حسابی زیرمیزی می دهند
رشوه می دادید اصلاً؟، نرخ یارو چند بود؟

آن زمان هم زن ذلیلی مثل الآن رسم بود؟
قیمت اسکاچ و خاک انداز و جارو چند بود؟

تو خودت اینکاره بودی حافظا! مهریّه ی
یک زن پاکیزه خوی خوش بر و رو چند بود؟

توی دیوانِ تو حتّی اسم میش و گاو نیست
می زدی آهو به رگ؟، یک شقّه آهو چند بود؟

چون خوراک خوب می خوردی شدی شاه غزل
حافظا جان! فی المثل اینقدر میگو چند بود؟

همسرت شاخ نبات آیا طلا هم می خرید؟
فی چه بود آن موقع ها؟ یک جفت النگو چند بود؟

اینهمه توصیف رخسار و لب و مو کرده ای
خطّ چشم و واکس ابرو و مش مو چند بود؟

بعضی اینجا پا روی حق می گذارند ای دریغ!
یادم آمد راستی آن موقع پارو چند بود؟

توی عصر ما که اصلاً حرف مسکن را نزن
آن زمانها خانه ای بی برج و بارو چند بود؟

بابت دارو و درمان چند می پرداختی؟
فی المثل حقّ الدّوای سینه پهلو چند بود؟

شعرِ خواجو را همینطوری به سرقت برده ای
یا که نه از او خریدی؟، نرخ خواجو چند بود؟

شعر من پایان گرفت و در صف مرغم هنوز
راستی حافظ نگفتی مرغ کیلو چند بود؟

[تعداد: 0   میانگین: 0/5]

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا