سرگرمی :)

لطیفه های خنده دار ۵

دو نفر تنبل بانک میزنند !
اولی به دومی میگه: خب بیا بشمریم.
دومی میگه: حوصله داری فردا اخبار میگه

 

پسره میره خواستگاری می بینه دختره سبیل دارد میگه ببخشید شما چرا سبیل دارید دختره می زنه زیر گریه پسره میگه وای چرا گریه می کنی مرد که گریه نمیکنه

 

تو یه خواستگاری :

مادر داماد: ببخشید کبریت دارید ؟

مادر عروس: برای چی میخواین ؟

مادر داماد: داماد میخواد سیگار بکشه.

مادر عروس : مگه داماد سیگار میکشه ؟

مادر داماد: نه، یکم مشروب خورده بعد از مشروب هم سیگار میچسبه

مادر عروس: مشروبم میخوره ؟؟

مادر داماد: نه، قمار کرد و باخت ناراحت بود یکم مشروب دادیم بهش

مادر عروس: قمار بازم هست ؟

مادر داماد: دوستش تو زندان یادش داده

مادر عروس: زندانم رفته ؟؟؟

مادر داماد : آره زن اولش برای مهریه شکایت کرده

 

ضرب المثل مکزیکی میگه: بجز خودت و اسبت به کس دیگه ای اعتماد نکن!! منم بجز خودم و خودت به کس دیگه ای اعتماد ندارم

 

همه ی پسرا دوست دارند یه دختر گیرشون بیاد که مثل اسب نجیب باشه مثل سگ وفادار باشه ومثل گوسفند سر به زیر باشه اما بیشتر پسرا به آرزوشون می رسن و دختری گیرشون میاد که مثل اسب جفتک میندازه مثل سگ پاچه می گیره ومثل گوسفند نمی فهمه

 

شباهت زن دوم و انرژی هسته ای: هر دوتاشون حق مسلم ما هستند ولی اجازه دست یابی بهشون رو نداریم

 

۱۰مت گرم ۹کرتم ۸شیشتم ۷تیرتم ۶ یشه عَرَقتم ۵چرتم ۴کرتم ۳پایتم ۲ست دارم ۱دنیا!!!!!!

 

معلمه سر کلاس میگه هرکس خنگه از جاش بلند بشه.یه شاگرده بلند میشه میگه : آقا بخدا ما خنگ نیستیم فقط خواستیم شما تنها نباشید

 

غضنفر رو برای اولین بار می برند توی هلی کوپتر ، توی آسمان از سمت چپی اش می پرسه : شما گرمتونه ؟ طرف می گه : نه. از سمت راستی اش می پرسه شما گرمتونه ؟ اون یکی هم می گه نه. بعد غضنفر بلند می گه : آقای خلبان هیچ کس گرمش نیست. اون پنکه سقفی رو خاموشش کن !!

 

به معتادی گفتند با ۴۵ و ۴۶ و ۴۷ و ۴۸ جمله بساز. گفت : چلا پنجه می کشی؟ چلا شیشه می شکنی؟ چلا هف نمی زنی ؟ چلا هشتی ناراحت؟

 

اصغرآقا اواخر عمرش به زنش گفت : خانم جان بعد از رفتن من به من خیانت نکنی که استخوانهام تو گور بلرزه ! زنش هم گفت چشم. مدتی بعد مرد به خواب زنش آمد و گفت : تو اون دنیا به من می گن اصغر ویبره!

 

غضنفر رفت مغازه وگفت ببخشید شما از اون کارت پستال ها دارید که نوشته : عزیزم تو تنها عشق من هستی؟ مغازه دار گفت بله داریم. غضنفر گفت پس ۱۶ تا از اون کارتها رو محبت کنید!

 

پسری از سربازی برای پدرش این طور تلگراف زد : ” من کاظم پول لازم ” پدرش هم در جواب گفت : ” من تراب وضع خراب !”

 

غضنفر ماه رمضان زولوبیا گرفته بود و گذاشت رو طاقچه و بعد مشغول نماز شد. یه دفعه متوجه شد پسرش سراغ زولوبیاها رفته. موقع قنوت گفت : ربنا آتنا فی الدنیا الحسَنه … کسی به زولوبیا دست نزنَه!

 

مردی بدهی و قرض زیاد داشت رفت ماشین مدل بالا خرید! زنش پرسید : آخه مرد با این وضعی که ما داریم چه وقت ماشین مدل بالا خریدن بود؟ مرد گفت : ماشینو خریدم تا سریع تر بتونم از دست طلبکارها فرار کنم!!!

 

یه بار بچه ای از پدر خسیسش ده هزار تومان پول خواست . پدر گفت : چی ؟ نه هزار ؟ هشت هزارو می خوای چه کار؟ تو هفت هزار هم زیادته چه برسه به شش هزار! بابام به من پنج هزار نداده که حالا من به تو چهار هزار بدم. حالا سه هزارو می خوای چی کار؟ دوهزار کافیه ؟ بیا این هزار تومنو بگیر.بچه می شماره می بینه پانصدتومنه!!!

 

شخصی میخی را برعکس به دیوار می زد. دوستش از راه رسید و گفت: «تو اشتباه می کنی، این میخ برای دیوار روبه روست.»

پدر: «پسرم! هر وقت مرا عصبانی می کنی، یکی از موهایم سفید می شود.»
پسر:« حالا فهمیدم که چرا پدر بزرگ همه موهایش سفید است.»

 

شبی ملانصرالدین خواب دید که کسی ۹ دینار به او می دهد، اما او اصرار می کند که ۱۰ دینار بدهد که عدد تمام باشد. در این وقت، از خواب بیدار شد و چیزی در دستش ندید. پشیمان شد و چشم هایش را بست و گفت: «باشد، همان ۹ دینار را بده، قبول دارم.»

 

منبع : انجمن آپجرز

امتیاز ما
برای امتیاز به این نوشته کلیک کنید!
[کل: 0 میانگین: 0]

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا