آشنایی با سهراب سپهری ،شاعر معروف ایرانی
آشنایی با سهراب سپهری ،شاعر معروف ایرانی
امیدواریم از خواندن این مطلب، ((آشنایی با سهراب سپهری ،شاعر معروف ایرانی)) لذت ببرید و برایتان مفید باشد،از همراهی شماسپاسگذاریم.
سهراب سپهری از نامآوران ادب و هنر معاصر ایران است. او را «شاعر طبیعت» نیز لقب دادهاند. سالهای کودکی سپهری در کاشان سپری شد. پدر و مادرش هر دو اهل هنر بودند. سپهری دههٔ اول و دوم زندگی خود را با علم و هنر بهسر آورد. دههٔ سوم زندگیاش را به تجربهاندوزی و سفر و دههٔ چهارم را بیشتر در سفرهای دراز گذراند. در این دوره بود که بارها و بارها به ژاپن، فرانسه، ایتالیا، هندوستان، آمریکا و بسیاری دیگر از کشورهای شرق و غرب سفر کرد.
زندگی نامه سهراب سپهری
«سهراب سپهری» شاعر و نقاش برجستهی ایرانی در تاریخ ۱۵ مهر ۱۳۰۷ در کاشان در خانوادهای اهل هنر و ادبیات به دنیا آمد. او پس از دوران دبیرستانش در ادارهی فرهنگ کاشان مشغول به کار شد و همزمان تحصیل در مقاطع بالاتر را آغاز کرد و توانست دیپلم بگیرد. او به تهران آمد و تحصیل در دانشکدهی هنرهای زیبای دانشگاه تهران را آغاز کرد. «سپهری» تحصیلاتش را در این دانشکده با موفقیت گذراند و موفق به دریافت نشان درجه اول علمی شد.
او در این دوران مدتی را هم برای شرکت نفت فعالیت کرد و سرودن شعر و فعالیت در حوزهی نقاشی را متوقف نکرد. «سهراب سپهری» علاوه بر سرودن شعر، هنر نقاشی را هم دنبال میکرد و در آن دوران چندین نمایشگاه نقاشی نیز در تهران برگزار کرد و بهعنوان هنرمندی برجسته شناخته شد.
خانواده سهراب سپهری
پدر وی که به بیماری فلج مبتلا بود، در سال ۱۳۴۱ فوت کرد. مادر سهراب، ماه جبین، که اهل شعر و ادب هم بود، در خرداد سال ۱۳۷۳ درگذشت. منوچهر سپهری، برادر ارشد سهراب و تنها برادر وی که هم بازی دوران کودکی سهراب بود نیز در سال ۱۳۶۹ درگذشت. او سه خواهر به نام های همایون دخت، پری دخت و پروانه دارد.
کریم امامی که از دوستان نزدیک سهراب بوده و برخی از شعرهای او را به زبان انگلیسی ترجمه کرده درباره ی خصوصیات اخلاقی سهراب این چنین نوشته است:
«برای پرهیز از مزاحمت اشخاص، زنگ تلفن خانه که صدا در میآمد، سپهری هیچ گاه اول خود گوشی تلفن را بر نمیداشت و هیچ گاه در نخستین شب نمایشگاه نقاشی خود که دوستان و آشنایان و علاقه مندان همه جمع بودند و میدان برای جولان دادن از هر لحاظ مهیا بود، حضور نمییافت.
همیشه گوشهی خلوتی را با کتابی و دفتری و چند ورق کاغذ طراحی به مجالس رسمی و خانوادگی ترجیح میداد. این نکته (خجالتی بودن سپهری) میتواند یکی از عوامل موثر در ایجاد این پدیده (خالی بودن پردههای سپهری از آدمیان) باشد، ولی حتما یگانه عامل نیست و ریشههای عمیق تری را بایستی برای توجیه آن جست و جو کرد.»
سبک شعر سهراب سپهری
سپهری از جمله شاعران معاصری است که شناخت درست و کافی با شعر و سبک نیما داشت. در عین پیروی از سبک نیما، خود صاحب سبک و خلاق بود. و خلاقیت سهراب در بیشتر در استفاده بدیع از رنگ و کلمه بوده است. سهراب سپهری شاعری تصویرگراست و این جنبه از شعر سهراب با طبیعت گرایی او مرتبط است؛ ضمن این که دیدگاه عارفانه دارد و خدا را در طبیعت جستجو می کند.
اما آشنایی نداشتن با نمادها و رمز های شعری سهراب سپهری ابهاماتی را برای خوانندگان ایجاد می کند. شعر سهراب چون نقاشی او رنگارنگ است. وی در شعرش نگران انسان و سرنوشت اوست. او همه را به نگریستن دقیق تر در پیرامون خود و به جهانی برتردعوت می کند. همه ی اشیا برای او حیات دارند واین اشیا دارای روح و احساس هستند.
مجموعه آثار سهراب سپهری
• آثار منظوم سهراب: هشت کتاب، مرگ رنگ، زندگی خواب ها، آوار آفتاب، شرق اندوه، صدای پای آب، مسافر، حجم سبز، ما هیچ ما نگاه، آوارکتاب، زندگی خواب ها
• آثار منثور سهراب سپهری: اتاق آبی
سهراب در سال ۱۳۳۷ دو کتاب “آوار آفتاب” و “شرق اندوه”را آماده چاپ کرد ولی موفق به چاپ آنها نشد و سرانجام در سال ۱۳۴۰ این دو کتاب را به همراه”زندگی خواب ها” زیر عنوان “آوار کتاب” منتشر کرد. در این کتاب سهراب سپهری می توان جلوه های زبان خاص او را دید و همچنین شور و شوق آمیخته با طبیعت گرایی را بیشتر دید. در مجموعه “شرق اندوه ” سپهری از هر نظر تحت تاثیر غزل های دوشعر بلند “صدای پای آب” و “مسافر” پنجمین و ششمین کتاب های سهراب سپهری هستند.
شهرت سپهری از سال ۱۳۴۴ با انتشارشعر بلند “صدای پای آب” آغاز شد. در “صدای پای آب” است که سپهری به فرم خاص خود در شعر دست می یابد. فرم و محتوای شعر سپهری، از “صدای پای آب” به بعد به هماهنگی می رسند “صدای پای آب”، کنایه از صدای پای مسافری در سفر زندگی است. این شعر که روز به روز بر شهرت و محبوبیت او افزود، اولین بار در فصلنامه ی «آرش» درآبان همان سال منتشرشد. در سال ۱۳۴۵ شعر بلند “مسافر”که بیان سیرو سفر و دیدگاه فلسفی زندگیش بود منتشر شد که از درخشان ترین شعرهای فارسی دوره معاصر است.
سهراب سپهری در سال ۱۳۵۵ تمام هشت دفتر و منظومه خود را در “هشت کتاب” گردآورد هشت کتاب” نموداری تمام از سیر معنوی شاعر جویای حقیقت است. و یکی از اثر گذارترین مجموعه ها، در تاریخ شعر نو ایران است.
مرگ سهراب سپهری
در سال ۱۳۵۸، ناراحتی جسمی سهراب سپهری آغاز و علائم سرطان خون در وی نمایان شد. در دی ماه همین سال جهت درمان به انگلستان سفر می کند و اسفند ماه به ایران باز می گردد.
سرانجام اول اردیبهشت ۱۳۵۹ ساعت ۶ بعد ازظهر، در بیمارستان پارس تهران جان به جان آفرین تسلیم کرد. فردای آن روز با همراهی چند تن از اقوام و دوستش محمود فیلسوفی، صحن امامزاده سلطان علی، روستای مشهد اردهال واقع در اطراف کاشان میزبان ابدی سهراب گردید. آرامگاه سهراب سپهری در ابتدا با قطعه آجر فیروزه ای رنگ مشخص بود و سپس سنگ نوشته ای از هنرمند معاصر، رضا مافی، با قسمتی از شعر «واحهای در لحظه» از کتاب حجم سبز از سهراب سپهری، جایگزین شد:
به سراغ من اگر میایید
نرم و آهسته بیایید
مبادا که ترک بردارد
چینی نازک تنهایی من
اشعاری از سهراب سپهری
روشنی، من، گل، آب
ابری نیست
بادی نیست.
می نشینم لب حوض
گردش ماهیها، روشنی، من، گل، آب
پاکی خوشه زیست.
مادرم ریحان میچیند
نان و ریحان و پنیر، آسمانی بی ابر، اطلسیهایی تر
رستگاری نزدیک: لای گل های حیاط.
نور در کاسه مس، چه نوازشها می ریزد!
نردبان از سر دیوار بلند، صبح را روی زمین میآرد.
پشت لبخندی پنهان هر چیز.
روزنی دارد دیوار زمان که از آن چهره من پیداست
چیزهایی هست، که نمیدانم
میدانم سبزهای را بکنم خواهم مرد
میروم بالا تا اوج، من پر از بال و پرم
راه میبینم در ظلمت، من پر از فانوسم
من پر از نورم و شن
و پر از دار و درخت
پرم از راه، از پل، از رود، از موج
پرم از سایه برگی در آب:
چه درونم تنهاست.
*********************شهر قایق از سپهری****************************
پشت دریاها
قایقی خواهم ساخت،
خواهم انداخت به آب…
پشت دریاها شهری است
که در آن پنجرهها رو به تجلی باز است
بامها جای کبوترهایی است، که به فواره هوش بشری مینگرند
دست هر کودک ده ساله شهر، شاخه معرفتی است
مردم شهر به یک چینه چنان مینگرند
که به یک شعله، به یک خواب لطیف
خاک، موسیقی احساس تو را میشنود
و صدای پر مرغان اساطیر میآید در باد
پشت دریا شهری است
که در آن وسعت خورشید به اندازه چشمان سحرخیزان است
شاعران وارث آب و خرد و روشنیاند.
پشت دریاها شهری ست
قایقی باید ساخت
********************شعر زیبا از سپهری************************
به باغ همسفران
صدا کن مرا
صدای تو خوب است
صدای تو سبزینه آن گیاه عجیبی است
که در انتهای صمیمیت حزن میروید.
در ابعاد این عصر خاموش
من از طعم تصنیف در متن ادراک یک کوچه تنهاترم
بیا تا برایت بگویم چه اندازه تنهایی من بزرگ است
و تنهایی من شبیخون حجم ترا پیشبینی نمیکرد
و خاصیت عشق این است.
کسی نیست،
بیا زندگی را بدزدیم، آن وقت
میان دو دیدار قسمت کنیم…
*****************اشعار سهراب سپهری************************
به سراغ من اگر میآیید،
پشت هیچستانم.
پشت هیچستان جایی است
پشت هیچستان رگهای هوا پر قاصدهایی است
که خبر میآرند، از گل وا شده دورترین بوته خاک…
آدم اینجا تنهاست
و در این تنهایی، سایه نارونی تا ابدیت جاری است.
به سراغ من اگر میآیید،
نرم و آهسته بیایید مبادا که ترک بردارد
چینی نازک تنهایی من.