اشعاری زیبا درباره امام زمان(عج)
امیدواریم از خواندن این مطلب، ((اشعاری زیبا درباره امام زمان(عج))) لذت ببرید و برایتان مفید باشد،از همراهی شماسپاسگذاریم.
شعر انتظار امام زمان (عج)
خواهد آمد ای دل دیوانهام
او که نامش با لبانم آشناست
من گل نرگس برایش چیده ام
باورم کن خواهد آمد، باوفاست
امشب از فرط جنون در سینه دل
یکنفس تا صبح هو هو میکند
آخر این دل، این دل بی طاقتم
دست احساس مرا رو میکند
نذر کردم لحظهی تنگ غروب
نذر، یک شب اشک نیلی ریختن
بر سر هر کوچهی شهر خیال
شب چراغی از نگاه آویختن
باز میسایم نگاهم را به راه
خیره بر دروازههای نیمه باز
گامها فرسودهام در کوچهها
کوچههای خاکی دور و دراز
بیقرارم، ناشکیبم، مست مست
امشب از یاد تو لبریزم بیا
آه میخواهم که قبل از مرگ خویش
دست بر دامانت آویزم بیا
خواهد آمد ای دل دیوانهام
او که نامش با لبانم آشناست
من گل نرگس برایش چیدهام
باورم کن خواهد آمد، باوفاست
***************************************************************
سیمای مبارک امام زمان(عج) در شعر موعودیه
صبح بی تو رنگ بعد از ظهر یک آدینه دارد
بی تو حتی مهربانی حالتی از کینه دارد
بی تو میگویند تعطیل است کار عشق بازی
عشق، اما کی خبر از شنبه و آدینه دارد
خواستم از رنجش دوری بگویم، یادم آمد
عشق با آزار، خویشاوندی دیرینه دارد
روی آنم نیست تا در آرزو، دستی برآرم
ای خوش آن دستی که رنگ آبرو از پینه دارد
جغد بر ویرانه میخواند به انکارتو اما
خاک این ویرانه ها بویی از آن ویرانه دارد
در هوای عشق تو پر میزند با بی قراری
آن کبوتر چاهی زخمی که او در سینه دارد
ناگهان قفل بزرگ تیرگی را می گشاید
آن که در دستش کلید شهر پر آیینه دارد
دکتر قیصر امین پور
***************************************************************
رود خیل جمعیتی بی کران
به هر هفته تا مسجد جمکران
ولی کو کسی تا فقط از امام
بخواهد شود عصر غیبت تمام؟
به دلها بُوَد جمعه بازار شام
که در آن بُوَد هر کسی جز امام
زن و شوهر و بچه و کار و پول
مقدم بُوَد بهر ما از اصول
***************************************************************
جز رحمت چشمان تو، دنیا چه میخواهد
تشنه به غیر آب، از دریا چه میخواهد
حالا که موسایم شدی راهی نشانم ده
غیر از نجات، این قوم از موسی چه میخواهد
شاید بپرسی از چه دنبال دَمَت هستم
دل مرده نوعاً از دَم عیسی چه میخواهد؟
پیغام و پس پیغام یعنی یاد ما هستی
مجنون جز این پیغام، از لیلا چه میخواهد
پیراهنی بفرست شاید زنده ماندم من
جز دل خوشی، یعقوب نابینا چه میخواهد
تا کیسه ما پر شود احسان تو کافی است
مسکین به جز خیرات از آقا چه میخواهد
چیز مهمی نیست این که ما چه میخواهیم
باید ببینیم آن جناب از ما چه میخواهد
ای انتقام پهلوی پشت درِ خانه
غیر از ظهور تو مگر مادر چه میخواهد
علی اکبر لطیفیان
***************************************************************
دل ما و صفای بارانت، از دعای تو سبز و سیرابیم
«و من الماء کل شئ حی» همه مدیون حضرت آبیم
از زلال تو روشنیم ای آب، دل به دریا که میزنیم ای آب
موج در موج شرح دلتنگی ست، لب هر جوی اگر که بیتابیم
دجله هر شب هزار و یک قصه از نیستان سامرا دارد
مثل ما که هزار و یک سال است زائر غصههای سردابیم
بی تو یک روزِ خوش نبود و نرفت آبِ خوش از گلویمان پایین
یا سرابیم بی تو در پوچی یا که در خواب خویش مردابیم
کی بتابی تو یک شبِ بی ابر، بر شبستان حوض کوچکمان؟
و ببینیم باز هم با تو، غرقِ تسبیح موج و مهتابیم
گفته پیری که از بلندی کوه، جویبار دل تو جاری شد
ما که یک عمر رفت و در خوابیم «مگر این چند روز دریابیم»
آمدی بغض کوچهها وا شد، اشکها قطره قطره دریا شد
با شما هر جزیره خضراء شد، در بهارت چه سبز و شادابیم
قاسم صرافان
***************************************************************
من را نمیشناخت کسی اینجا، گم نامم و به نام تو مینازم
شادم که مثل عده معدودی، شعری برای نام نمیسازم
شعرم برای توست شعاری نیست، کشتی برای موجسواری نیست
باور مکن که دل به زمین دادم، وقتی تویی بهانه پروازم
هر جا که نام نامی تو آنجاست، قلبم بهانه غزلی دارد
این سوز ریشهای ازلی دارد، پس با غم عزیز تو دمسازم
شعرم اگر چه هیچ نمیارزد، سوزانده است نام و نشانم را
میسوزم و به هیزم ابیاتم، بیتی به عشق شعله میاندازم
یا صاحبالزمان و زمین موعود، دانای هر که آمد و هر چه بود
گمنامم و تویی تو، که میدانی، تنها به نام سبز تو مینازم
نغمه مستشار نظامی
برای امتیاز به این نوشته کلیک کنید!