حرمله ،قاتل حضرت علی اصغر(ع) که بود؟
امیدواریم از خواندن این مطلب، ((حرمله ،قاتل حضرت علی اصغر(ع) که بود؟ )) لذت ببرید و برایتان مفید باشد،از همراهی شماسپاسگذاریم.
حَرمَلَه بن کاهِل اَسدی، یکی از سربازان و نیروهای تحت امر عمر بن سعد در کربلا و قاتل عبدالله بن حسین و عبدالله بن حسن بود و حضرت علی اصغر(ع) بود. او بعد از قیام مختار کشته شد.
حرمله بن کاهل اسدی
حرمله بن کاهل اسدی یکی از فاجعه آفرینان کربلا بود که ستم های بسیاری در حق سیدالشهدا و خاندان گرامی اش انجام داد. از تاریخ زندگانی او پیش از فاجعه کربلا هیچ خبری در دست نیست. در روز عاشورا نیز تنها هنگامی که نام قاتلان شهیدان مطرح می گردد، نام وی به میان می آید. از نقل های تاریخی برمی آید که وی بسیار سنگ دل بوده و در قتل کودکان و اهل بیت علیهم السلام همیشه پیش گام بوده است.
به شهادت رساندن عبداللّه بن حسن علیه السلام و ابوبکر بن حسن علیه السلام و نیز طفل صغیر سیدالشهدا یا از اقدامات ننگین او در واقعه عاشوراست.
«منهال بن عمرو» روایت کرده است که: من پس از آن که از مکه بازگشتم نزد امام سجاد(ع) رفتم، امام به من فرمود: آیا از «حرمله بن کاهل» خبر داری که در چه حالی است؟عرض کردم: «هنگامی که از کوفه خارج شدم او زنده بود.» امام زین العابدین(ع) دستانش را به سوی آسمان بلند کرد و فرمود:
هنگامی که به کوفه بازگشتم، «مختاربن ابی عبیده ثقفی» قیام کرده بود و او از قبل با من دوست بود، پس از دید و بازدیدها سوار بر مرکب شده و به طرف منزل مختار حرکت نمودم و در بیرون خانه اش با او ملاقات کردم.
مختار گفت: «از هنگامی که حکومت کوفه در اختیار ما قرار گرفته به دیدن ما نیامدی و تبریک نگفتی و به ما کمک نکردی؟!» گفتم: «در این مدت در مکه بودم و هم اکنون نزد تو آمده ام که با هم صحبت کنیم.» پس از آن هر دو همراه هم به راه خود ادامه دادیم تا این که به کناسه کوفه رسیدیم.
مختار در آنجا توقف کرد، مثل این که در انتظار کسی به سر می برد. پس از مدت کوتاهی جمعی با شتاب به نزد او آمدند و گفتند: «ای امیر! به تو بشارت می دهیم که حرمله بن کاهل دستگیر شد!»
«خداوند را حمد و سپاس می گویم که مرا بر تو مسلط کرد.» سپس جلاد را خواست و به او دستور داد که دست های حرمله را قطع کند. جلاد دست های او را از تنش جدا کرد، سپس دستور داد که پاهایش را هم قطع کنند و چنین کردند، پس از آن گفت: «آتش بیاورید!» مأموران دسته های نی را آوردند و آتش زدند و او را در آتش انداختند.
منهال گفته است: در این هنگام فرمایش امام سجاد(ع) به یادم آمد و بی اختیار گفتم: «سبحان الله»!
مختار گفت: «تسبیح خداوند در همه حال خوب است اما ظاهرا این تسبیح از روی تعجب بود.» گفتم: بله در هنگام بازگشت از مکه، خدمت امام سجاد(ع) رسیدم و آن حضرت از من درباره حرمله سؤال کرد و من نیز در جواب گفتم: او زنده است.
امام سجاد(ع) دست به دعا برداشت و فرمود: خدایا به او حرارت آهن و حرارت آتش را بچشان! اکنون چون دعای امام سجاد(ع) را به دست شما مستجاب شده دیدم شگفت زده شدم و این ذکر بر زبانم جاری شد.
مختار گفت؛ «واقعا این سخن را از علی بن الحسین(ع) شنیدی؟» گفتم: «آری به خدا سوگند خودم شنیدم که حضرت این سخن را فرمود.»ناگهان دیدم که مختار از مرکبش پایین آمد و دو رکعت نماز گزارد و سجده ای طولانی کرد سپس برخاست و سوار اسبش شد و من نیز سوار شدم و با هم به سوی منزل من آمدیم. وقتی مقابل خانه ام رسیدیم، به مختار گفتم:
«اگر امیر موافق با شد به من افتخار دهد و خانه ام را مزین به حضور خود نماید و در خانه ما غذا تناول فرماید.
روزه شکر
مختار نگاهی کرد و گفت: منهال! تو چهار دعای امام سجاد را برایم گفتی و خداوند دعای حضرتش را بدست من به اجابت رساند، آنگاه مرا به غذا دعوت میکنی؟ خیر، امروز وقت روزه شکر است و به این توفیقی که خدا نصیبم کرد نیت روزه کردم و «حرمله» هموست که سر بریده حسین(ع) را حمل میکرد.